- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و ولادت امام مجتبی علیهالسلام
ای امـتـداد سـورۀ کـوثـر خـوش آمدی ای روشنای قلب پـیـمـبـر خوش آمدی از مـقـدم تو فـاطـمه مــادر خطاب شد
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام مجتبی علیهالسلام
حس خوبی ست که امشب به زبان آمده است در تـن عـاطـفـه ام، بـاز تـوان آمده است به چه فرخنده شبی و چه مبارک سحری که درآن عطر خوش خوش نفسان آمده است چه نـشـسـتـی که درِ میـکــده ها باز شده آی مـسـتـان خــدا پـیــر مغـان آمده است بی نـصـیـبـم مــگــذارید ز جــام کــوثــر حال که صحبت مستی به میان آمده است روزه دارانِ شبِ پـانـزدهـم مــژده دهـیـد نـمــکِ ســفــره مــاه رمضـان آمده است سفره تکمیل شد و بزم خـدا کـامـل گشت سـورۀ قــدر شب پــانــزدهم نـازل گشت فصل تنهایی زهرا و عـلی سر شده است شب این شهر چنان روز منور شده است زودتـر از هـمـه مـژده بـه پـیـمـبــر دادند نـوه ات آمده و فـاطـمــه مـادر شده است نمک از روی تو می ریزد و خرمای لبت رطب سـفـره افـطـار پـیـمـبــر شده است طـعـم چـشـمــان بهاری تو ای روح بهار مـیـوۀ نـوبـر هر روزۀ حـیـدر شده است سفره مـاه مـبــارک، بــرکت دارد، لـیک با قــدم های شما با بـرکـت تـر شده است چه اسیر و چه فقیر و چه یـتـیــم آمده اند بـر در خــانــۀ اربــاب کــریــم آمـده انـد پادشاهیِ تو و من نـیــز همان مسـکـیـنی که به جز عشق تو در سیـنـه ندارد دینی قدمت بر سر چـشــمم اگر ای مرد کریم سـحــری هم به کـنـار دل من بـنـشـیـنـی مـسـتـجـاب است دعــای من آلــوده اگـر پــای هر بـرگ دعــا از تو بود، آمیـنـی به صف مـشـتـریـانـت نظـر اندازی، گر ته صف یـوسـف دل باخته را می بیـنـی کوه کن می شوم از شوق شکر خـندهٔ تو آب افـتــاده دهــانــم چـه قــدَر شـیـریـنی ای که بر خـیـل جـوانــان بـهـشـت آقایی اولــیــن ســیــد آل عـــلــی و زهــرایــی حسنی، چون که از احسان خـدا بودی تو مـیــوۀ عــرشــیِ پـیـغـمـبــر ما بـودی تو لـقـب سبــزتــرین نــور بــرازنـدۀ توست قد یک عرش پر از عشق و صفا بودی تو چـنـد بــاری همه دارایی خود بـخـشـیدی از ازل در کــرم، انـگـشـت نما بودی تو شـبـی افـطـار بـیـا خانـۀ ما مـهـمان باش چون که هـمـسـفــرۀ بزم فـقــرا بودی تو اهــل این خــاک نـبــودی و نگـفـتـی آخر مــرد خــاکــی زمین اهل کجـا بودی تو؟ مــاورای هــمــه افــکــار نــگــاه تو بُـود آخــر عـــرش خــــدا، اول راه تــو بــود گــاه سـوگـنــد خــدا گشتی و انجیر شدی گــاه با آیــۀ طـفـلـیـن تو تـفـسـیــر شــدی گــاه با صـلــح زدی در دل دشـمـن، تنها گاه در جنگ جمل دست به شمشیر شدی زانو از غم به بغل گیری و سر بر زانـو به گــمــانــم دگر از زندگـیـت سیر شدی آه، آقــای غــریــبــم چــه بــه روزت آمد چه شد آخر که تو در کودکیت پیر شدی؟ قاب شد در نـگـهـت چهره یــاس نـیــلـی زده چـشـمـان تـو را بــرق شدید سیـلــی
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام مجتبی علیهالسلام
دلم از وحی نگــاه تو مسلمان شده است خــم ابــروی شـما آیـۀ قـرآن شده است من غزل از تو نگویم که کمیتم لنگ است از کرامات تو دعبل شدن آسان شده است تـار گـیـسـوی تو مانند ضـریحی تا اوج که شـفـا خانـۀ دلهـای پریشان شده است اسم اعظم که بر انگشتری ات هست نگین هر که آموخته یکباره سلیمان شده است پس کرامات تو تا هست چه غم وقتی که کافری از سر لطف تومسلمان شده است من که یک عمر مسلمان تو هستم دیگر عجبی نیست بگویید که سلمان شده است یک نـفــر آمده ایـنـجــا به امـیــد کرمت یک نفر آمده و دست به دامان شده است پــدرت گـفـت بـیــایــیــم در خــانـۀ تـان سائل این بار سفارش شده مهمان شده است من چرا سـائـل این در نـشــوم وقـتی که مهر تو شامل سگهای بیـابـان شده است ما هـمـه ریــزه خور ایل و تبارت هستیم لاجرم روزی ما سفرۀ خوبان شده است این فقط گوشه ای ازمهر دوچشمان شماست سید ری هم اگـر راهی ایران شده است
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام مجتبی علیهالسلام
ما را غــلام کــوی حـسـن آفـریــده اند مبـهـوت و مـات روی حسن آفـریده اند ما را پـیـالـه نـوش شرابش رقــم زدند مست از خم و سبـوی حسن آفـریده اند خورشید را به این همه نقش و نگارها از طلعـت نـکــوی حــســن آفـریده اند روشن ز نور روی مهش گشته روزها شب را اســیــر مـوی حسن آفـریده اند آری ز مقدمش همه جا بوی گل گرفت گل را ز رنگ و بوی حسن آفـریده اند از انبیاء و اولیا همه را صف به صف ببین مدهوش خُـلـق و خوی حسن آفریده اند مـیـل نــگــاه هر چه گــدایـان شهر را ولله سـمـت و ســوی حـسن آفـریده انـد
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام مجتبی علیهالسلام
من و ماهی که سرتا سـر خدایی است من و ماهی که پــایــان جدایی است مــن و مـهــمـانـی قــرآن و عــتـرت که ثـقـلـیـن نبـی در حق نمایی است نمی دانــم چــه کـس کــرده دعــایــم که هر چه دارم از فیض دعایی است کــنــم تا ایـنـکـه جــبــران گــذشـتــه وجــودم طالب فیض و عطایی است تـوکــل بـر خــدا کــردم که گـفـتــنـد بیا امشب که عـیـد مـجـتـبـایـی است خـــدا بــاب کـــرم را بـــاز کــــرده گـنـه بـخـشــی ز نــو آغــاز کـــرده خــدا تـفـسـیــر کــوثــر کـرده امشب عجب لـطـفـی مـقــدر کــرده امشب به زهــرا نــام مــادر را عـطـا کـرد گــلــی تـقـدیــم حــیــدر کـرده امشب بـه رغــم طـعــنـۀ دشــمـن خــداونــد گــلـی را زیـب کـوثــر کـرده امشب بــرای شــرح اســـم یــا کــریــمــش به دنـیــا لطف دیــگــر کـرده امشب حـسـن را ســفــره دار خــانــۀ خـود خــدا تا روز مــحــشــر کرده امشب حـسـن آمـد خــدا مــــعروف گـردیـد به احـسـان و کـرم مـوصـوف گردید حسن را بـایـد از قــرآن شــنــاســیـم به بطنِ کـهـف و الـرحـمـن شنـاسیـم حسن را باید از کــوثــر، نباء، نــور ز بـسـم الله تــا پــایــان شــنــاســیــم حـسـن که ســورۀ الــمــومنـون است امـیــر جـنـت و رضــوان شـنـاسیــم حـسـن را وقت سـفــره پـهــن کردن که دارد دسـت پـر احـسـان شنـاسیـم حسن که در جـمـل حیـدر ترین است چو رعد و بـرق بر عـدوان شنـاسیم حـسـن را زیـنـب کــبــری شــنــاسـد نــبــی و حــیــدر و زهــرا شــنـاسـد نـبـی گـویـد لب خـنــدان حسن جــان زنــد بــوسـه بگوید جـان حسن جان به لـبـخـنــدی مــلــیــح و مــادرانـــه بـگــویــد بــانــوی قــرآن حسن جان عــلــی ما بـیـن شُــکــر حق تــعـالی بـگــویــد با دل شــادان حـســن جـان مـلائـک هـمـره جـبـریــل گــفــتــنــد به قربان تو انس و جـان حـسن جان شــده تــسـبـــیــح و ذکــر مــا تـــولّا چه در ظاهر چه در پنهان حسن جان حسن جان ای حسن جان روزی ماست که بـیـن ذکـرها این ذکــر احـلاسـت حـسـن سـبــزی بــاغ مـصـطـفی بود که از ما قـبـل خـلـقـت مـجـتـبـی بود و مــا ادرک مــا لــیــلــه شـنــیــدی؟ حـســن قــدر شـب قــدر خــدا بـــود سـحــر با مــادرش میــرفـت سـجـده هـمـیــشــه مــحــرم خـیــرالـنـسا بود کــنــار مــادر خــود در مــنــاجــات به هـنـگــام قـیــامــش روی پــا بـود ورم مـــیــکــــرد پــــای اُم زیـــنــب حـسـن هم نـاظـر آن صحـنـه هـا بود حـســن کــه کـردگـار دلــبــری بــود قــســم بر روی مــاهش مــادری بود حـسـن مـیـخــانـه در مـیـخـانــه دارد دوصـد مـسـت به کـف پـیـمانـه دارد هـمـانـکـه هر کسی که شد حـسـیــنی ز لـــطــف او دل دیــــــوانــــه دارد خــودش فــرمــود: زوار حـســیــنــم بــدانــد پــهــلــوی مــن خــانــه دارد کــریــمــی که هــنــوز اندر مــدیــنه عـطــا بــر هــر گــدا مــردانــه دارد به شهر مــادرش که بی مــزار است حــرم دارد؟ نــه یـک ویــرانــه دارد الــهــی مــرقــدش را مــا بـســازیــم که تا محـشـر بر این خـدمت بـنـازیم
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام مجتبی علیهالسلام
وقتی پدرت حضرت حـیـدر شده باشد باید که تو را فـاطـمـه مـادر شده باشد جـد تـو نـبــی بود نه ایـنـطــور بگویم شک نیست که جد تو پیـمبر شده باشد جـز بـر در این خـانـه نـدیـدیـم امامت تـقـسـیـم مــیــان دو بــرادر شـده باشد خورشید سفالی است که در سیر جمالی از بوسه بر این گونه مـنـوّر شده باشد ای حوصلۀ محض چه تشبیه سخیفی است با حِـلـمـت اگر کــوه بـرابـر شده باشد با اینکه قضا دست تو را بست ندیـدیم جز آنچه بـخـواهـی تو مقدر شده باشد از عمر تو یک روز جمل آیه فتح است با صـلـح اگـر مابقی اش سر شده باشد فریاد سکوت تو چه آهنگ رسایی است شاید پس از آن گوش جهان کر شده باشد روزی که به اعجاز تو مبهـوت بمانند شک ها همه تـبـدیـل به باور شده باشد خون جگرت ریخت نه در تشت که در دشت داغ گل سرخیست که پـرپـر شده باشد آن چشم که گـریان نشود روز قـیـامت چشمیست که از غصه تو تر شده باشد بـو میکـشم ایـام تو را بایـد از اخـلاق یک تـکـۀ تـاریـخ مـعـطّـر شـده بـاشـد در مکتب تو رشد سریع است عجب نیست فـرزنـد تو هـم قـامت اکـبـر شده باشد باور نتوان کرد که خـاکیست مـزارت جز آنکه ضریح تو کـبـوتـر شده باشد ای جان علی ریشه غـم را بکن از دل هر چـنـد که اندازه خـیـبـر شـده باشـد
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام مجتبی علیهالسلام
گـفـتـم غــزلی در خـور نامت بنـویسم انــدازۀ وســعــم ز مـقـامـت بـنــویـسم ای مـحـشـر امـروز چه تـشـبـیـه بیارم از قـد تو فـردای قـیـامـت بــنـویــســم من قـطـره ام از عـهـدۀ من بر نـمی آید از حضرت دریای کـرامت بـنـویـسـم لطف تو مرا پـشـت در خـانه ات آورد تا اینکه عـلـیـکـم به سلامت بـنویـسـم شان تو نگـنجـیـد و از این قاب در آمد دیــدم که غــزل مثـنـوی از آب در آمد من ایل و تبارم سر این سفره نـشـستند جمع کس و کارم سر این سفره نشستند در بــاغ نـگــاه تـو من کــال رسـیــدم پر سـوخـتـه بـودم به پر و بال رسیـدم هـم رنـگ نـگــاه تو شده دامن دریــا آئـیـنـه زده ریـسـه به پـیـراهـن دریــا اول نــوۀ دخـتــری خُـلـق عـظـیــمــی تو جلوۀ پـیـغـمـبــری خِـلـق عـظـیـمی مـدیـون تو هـسـتـنـد همه مـردم عـالـم نــان عـمـل تـوسـت ســر ســفــرۀ آدم مضمون سـخـاوت ز تو الـهـام گـرفته از صندوق قرض الحسنت وام گـرفته حرف کرَم تو همه جا ورد زبان است چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام مجتبی علیهالسلام
با نـیـت نــگــاه تــو آغــاز مـی کــنــم احساس خویش را به تو ابراز می کنم شوقی درون سینه من جـا گرفته است حسی غریب در دل من پا گرفته است حسی میان غربت و شادی و شوق و غم حسی که گاه می چکد از چشم در حرم ماه مبارک رمـضـان روی ماه توست باید سرود شعر که مضمون نگاه توست مـن زائــر نـگــاه تــوأم از دیــار دور آن ذرّه ام کـه آمـده تـا پـیـشــگــاه نـور در نام تو چه حس غـریبی نهفته است در نام تو چه خاطره ها می شود مرور آقا غـریب هـسـتـی و وقـت سـرودنـت حسی غریب در دل من می کند ظهور من هم غـریب مثل تو یا ایـهـالـغـریب من کی صبـور مثل تو یا ایهـالصبـور با تو چـقـدر مـاهـیـتــم فــرق می کـنـد مانند ایـسـتــادن شب در حضور نـور در پـیـشـگــاه آیــنــه مــرد مــقــربــی تو بضعة الرسولی و ریـحـانـة الـنـبـی ای نــور روشــنــای دل و خانـۀ نـبـی ای جـایــگــاه عــرشــی تو شـانـۀ نبی روح تو آسمان نه که هفت آسمان کم است نور تو ابـتـدای جهـان روح عالم است از قـلـب تـو نــدیــده ام آقــا رحــیـم تر از بـخـشـش و کرامت دستت کریم تر حاتم به دست بخشش تو بوسه ها زده است نزد فـقـیـر بر لـب تو نه نـیـامـده است مـضـمـون بی بـدیـل غـزل ها تبـسّمت می آورد به وجـد غــزل را تـبـسّـمـت غمگین ترین روایت دنیاست اشک تو شـیـریـن ترین حـکـایت دنـیـا تبـسـمت در هر نگاه تو چـقدر غـم نشسته است غـم می چکـد ز چشم تو اما تبسمت... یک شهر پیش روی تو دشـنام هم دهد پـاسـخ نـمـی دهی تو مــگـر با تبـسمت شیرین تر است نزد فـقـیـران کدامیک خـرمـای دست بخـشـش تو یا تبسمت؟ سنـگ صبـور مـأمـن غــم ها و دردها ای خـانـه ات پـنـاه همه کوچه گـرد ها صلحت حماسه ای ست که با روضه توام است صلحت چـقـدر آیـنـه دار مـحـرم است باید شنـاخت صبر و شـکـیـبـایی تو را باید گـریـسـت یک دهه تنهـایـی تو را در لحظه لحظه زندگی تو غـم است آه غـربت هـمـیـشه با دل تو توام است آه هرلحظه ی تو بوده نشان از غریبـیت وای از غـم دل تو امان از غـریـبـیـت هر روز شهر بر غمت افزود وای من دشـنـام بود و نــام عـلـی بـود وای من عمری غریب بوده ولی صبر کرده ای مانند لحـظه های عـلـی صبـر کرده ای شـیـعـه همیـشه داشته داغـی وسیـع را داغ وسـیــع غــربـت تــلــخ بـقــیـع را یک قطعه خاک وسعت یک غربت مدام یک قطعه خاک مدفن چار آسمان امام یک قطعه که شنیدن آن گریه آور است آن قطعه ای که مدفن مخفی مادر است شیعه همیـشـه داشتـه داغـی وسـیـع را داغ وسـیـع غـربـت تــلــخ بــقــیــع را در این هجوم درد و غم و داغ بی امان صبری دهد خدا به دل صاحب الزمان
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام مجتبی علیهالسلام
این حرفها حرف دل یک یا کریم است غصه نخور ای دل خدای ما کریم است از مشکـلات اقـتصادی بیم مان نیست تا ذکــر لب ها لا اله الّا کـریــم است هرکس پی رزقش به هر در میزند لیک روزی ما از روز اول با کـریم است آن کــه خــدا ما را گــدای او نـوشته یک چشمه یک دریا نه یک دنیا کریم است امشب شب تغییر درضرب المثل هاست هر چه گدا کاهل بود آقــا کریم است آن کس که رزق عشق من را مینویسد بر سـیــنــه ام نام حسن را می نویسد چشم انتظار این سحر چشم سحر ها در جستجوی این قــمـر چشم قمرها کوه نمک آمد بگـو هــرجـا که رفتی شیرین تر از قند است اینگونه خبرها مولا پدر شد مصطفی صاحب پسر شد پس خوش به حال این پسر با این پدرها باید عقـیـقـه کرد باید حــرز انداخت باید بپــوشــانی رخش را از نظرها مــولای ما اسپـنــد میـسوزاند امشب زهرا برایش چار قل میخواند امشب آن حضرتی که عالمی درمحضرش بود جن و ملک هر دم مرید منبرش بود الـــعــــزةُ لله ایـــن ذکـــر شـــریــف نقش نگین حــلــقـه ی انگشترش بود پیش جذامی ها به رحمت می نشست و هم سفره با هر مستمند کشورش بود هر روز میلرزیــد اگر بین وضویش از ترس قبر و خوف روز محشرش بود با اینکه رفته حج پیــاده بیست باری گوید چه گویم پیش حق از شرمساری فرمایشاتت چون چراغ بین راه است درپای درست هرکه ننشیند تباه است فرموده ای که دستگیری ار فـقـیران محبوب تر از اعتکاف چند ماه است فرموده ای که غفلت از یـاد خــداوند از ریشه های اصلی نخل گناه است فرموده ای هرکس که حسن خلق دارد چون روزه دار دائم الذکر و صلاة است هرکس که با نامحرمی خــلوت نماید مثل کسی باشد که پیش پرتگاه است امشب به نــام یاکریم الـعــفــو گـوئیم با یاعــلــی و یـا عـظـیم العـفو گوئیم
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام مجتبی علیهالسلام
نیــمۀ مــاه رسیــد و قــمــری می آیــد خبر آمـد که مـبــارک سحــری می آید رفت خورشید پی کار خــودش تا گفتند: صبح خورشید ز سمت دگـری می آید
: امتیاز
|
مدح و ولادت امام مجتبی علیهالسلام
وقتی نظر به حـاجت بسیار می کنیم تکیه به لطف حضرت دلدار می کنیم ویرانه ایم و با دمـش آبــاد می شویم وقتی یقین به قدرت معـمار می کنیم
: امتیاز
|